logo
سوالات پیش از خرید نیکولند
سوالات پرتکرار

سلام به روی ماهت

جواب سوالات رو میتونی اینجا پیدا کنی

اگر نبود میتونی بهمون زنگ بزنی، خوشحال میشیم صدای زیبات رو بشنویم

کالاهای موردنظرت رو به سبدخریدت اضافه کن، شماره موبایلت رو وارد کن، نوع ارسالت رو انتخاب کن، آدرست رو وارد کن، نحوه پرداختت رو انتخاب کن، بعد از تکمیل خرید و پرداخت، ازطرف سایت نیکولند برات پیامک ثبت سفارش میاد.

هزینه ارسال با پست پیشتاز به سراسر ایران 45000 تومان

هزینه ارسال با پیک فقط مخصوص تهران 59000 تومان

اگر پست رو انتخاب کردی، دو تا شش روزکاری بعد از ثبت سفارش بسته به دستت میرسه.

و اگر پیک رو انتخاب کردی، در زمان انتخابی خودت بسته به دستت میرسه.

جواب سوالتو پیدا نکردی؟

بهمون زنگ بزن

44167250 - 021

magnifier
Loading...

قصه دفتر حاشیه دار رنگی سوسمار

دوشنبه ۱ فروردین ۱ ساعت ۱۲:۰۰:۰۰
قصه دفتر حاشیه دار رنگی سوسمار

قصه اول: بامبی، سوسمار، پرنده و دوچرخه جادویی

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

قسمت اول: بامبی، خرس کوچولوی دوست داشتنی، دوچرخه جادویی‌اش را بر داشت. دوچرخه‌ای که می‌توانست او را به هر گوشه از دنیا ببرد. امروز بامبی دلش می‌خواست به جنگل برود. جنگلی که پر بود از درختان بلند، گل‌های رنگارنگ و حیوانات بامزه.
قسمت دوم: بامبی سوار دوچرخه‌اش شد و زنگوله کوچکش شروع به صدا کردن کرد. جیک جیک، پرنده کوچکی که همیشه همراه بامبی بود، روی زین دوچرخه نشست و شروع به آواز خواندن کرد. جیک جیک پرنده‌ای با پرهای رنگین کمانی و صدایی دلنشین بود. او عاشق ماجراجویی بود و همیشه همراه بامبی به هر جایی می‌رفت.
قسمت سوم: در راه جنگل، بامبی سوسماری را دید که با ناراحتی روی زمین نشسته بود. سوسمار کوچولو با چشمان اشک‌آلود به بامبی نگاه کرد و گفت: «بامبی، من هم می‌خواهم مثل تو دوچرخه سواری کنم، اما پاهایم خیلی کوتاه است و نمی‌توانم سوار دوچرخه شوم.»
قسمت چهارم: بامبی با مهربانی به سوسمار گفت: «نگران نباش دوست من، من کمکت می‌کنم.» بامبی سوسمار را با احتیاط روی زین دوچرخه نشاند و خودش هم سوار شد. جیک جیک هم با خوشحالی بال‌هایش را باز کرد و شروع به آواز خواندن کرد.
قسمت پنجم: آنها با هم سوار دوچرخه شدند و به سمت جنگل رفتند. در راه، بامبی و سوسمار با هم حرف می‌زدند و می‌خندیدند. جیک جیک هم با آوازهایش به شادی آنها می‌افزود. وقتی به جنگل رسیدند، میوه‌های خوشمزه زیادی پیدا کردند. توت‌های قرمز، آلبالوهای شیرین و توت فرنگی‌های خوشرنگ. آنها با هم میوه‌ها را خوردند و حسابی سیر شدند.
قسمت ششم: بعد از خوردن میوه، بامبی، سوسمار و جیک جیک تصمیم گرفتند با هم بازی کنند. آنها قایم موشک بازی کردند، دنبال هم دویدند و روی درختان بالا رفتند. آنها آنقدر خوشحال بودند که وقت را فراموش کرده بودند.
قسمت هفتم: وقتی خورشید شروع کرد به غروب کردن، بامبی، سوسمار و جیک جیک تصمیم گرفتند به خانه برگردند. آنها سوار دوچرخه شدند و با هم به سمت خانه حرکت کردند. در راه، سوسمار به بامبی گفت: «بامبی، امروز بهترین روز زندگی من بود. ممنونم که به من کمک کردی.» بامبی با لبخند گفت: «خواهش می‌کنم دوست من. همیشه خوشحالم که به تو کمک کنم.» همیشه به دوستان خود کمک کنید و با هم مهربان باشید. وقتی به هم کمک می‌کنیم، همه خوشحال می‌شوند و دنیا جای بهتری می‌شود. پیام داستان: * کمک کردن به دیگران کار خوبی است. * داشتن دوستانی مهربان مهم است. * ماجراجویی کردن و کشف دنیای اطرافمان لذت‌بخش است.

داستان زرافه

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

قسمت اول: زرافه گردن دراز، بلندترین حیوان جنگل بود. او از بالای درخت‌های بلند، تمام جنگل را نظاره می‌کرد. چشمان درشت و قهوه‌ای‌اش، هر گوشه و کناری را زیر نظر داشت. یک روز آفتابی، زرافه نگاهش به زیر درخت‌ بلوط افتاد. آنجا سوسمار کوچولویی را دید که زیر سایه درخت نشسته بود و با ناراحتی به شاخه‌های بلند درخت خیره شده بود.
قسمت دوم: زرافه با صدای مهربانی پرسید: “سوسمار کوچولو، چرا ناراحتی؟” سوسمار کوچولو با صدایی لرزان جواب داد: “من خیلی کوچکم و نمی‌توانم مثل تو به بالای درخت بروم. برگ‌های سبز و خوشمزه درخت بلوط خیلی وسوسه‌ام می‌کنند، اما من به آن‌ها نمی‌رسم.”
قسمت سوم: زرافه با لبخندی بزرگ گفت: “نگران نباش دوست کوچولو. من به تو کمک می‌کنم.” سوسمار با تعجب به زرافه نگاه کرد. نمی‌توانست باور کند که زرافه بلند قد بخواهد به او کمک کند. زرافه با دقت به اطراف نگاه کرد و شاخه بلندی را انتخاب کرد که به سوسمار نزدیک‌تر بود. سپس با احتیاط، سوسمار کوچولو را روی شاخه قرار داد.
قسمت چهارم: سوسمار با خوشحالی تمام، برگ‌های سبز و تازه را می‌چید و می‌خورد. هر برگ که می‌چید، از خوشحالی پر می‌زد. زرافه با دیدن شادی سوسمار، خودش هم احساس خوبی پیدا کرد. بعد از مدتی که سوسمار دل سیر برگ خورد، با تشکر به زرافه نگاه کرد و گفت: “خیلی ممنونم زرافه مهربان. تو بهترین دوست من هستی.”
قسمت پنجم: زرافه هم با لبخند گفت: “خواهش می‌کنم سوسمار کوچولو. دوستان باید به هم کمک کنند.” از آن روز به بعد، زرافه و سوسمار بهترین دوستان شدند. هر روز با هم بازی می‌کردند و به هم کمک می‌کردند. زرافه به سوسمار یاد داد که چطور از درخت بالا برود و سوسمار هم به زرافه کمک می‌کرد تا حشرات کوچکی را که روی بدنش بودند، بگیرد.
قسمت ششم: یک روز، زرافه و سوسمار در حال بازی بودند که ناگهان صدای بلندی شنیدند. یک عقاب بزرگ از آسمان پایین آمد و به سمت سوسمار شیرجه زد. سوسمار از ترس خودش را جمع کرد. زرافه با سرعت به سمت عقاب دوید و با گردن بلندش، عقاب را از سوسمار دور کرد. عقاب از ترس زرافه بزرگ، از آنجا دور شد.
قسمت هفتم: سوسمار از زرافه تشکر کرد و گفت: “تو خیلی شجاع هستی زرافه.” زرافه گفت: “وظیفه من بود. دوستان باید از هم محافظت کنند.” از آن روز به بعد، همه حیوانات جنگل به مهربانی و شجاعت زرافه پی بردند و او را دوست داشتند.

داستان فیل و سوسمار کوچولو

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

بخش ۱: سبزک سوسمار کوچولو، با چشمان درشت و براقش به اطراف نگاه می‌کرد. دنیای جنگل برای او پر از شگفتی بود. حشراتی که روی برگ‌ها می‌خزیدند، گل‌هایی که عطر دلنشینی داشتند و پرنده‌هایی که با آوازشان جنگل را زنده می‌کردند، همه و همه برای سبزک جذاب بودند. اما کنجکاوی او گاهی او را به دردسر می‌انداخت.
بخش ۲: یک روز گرم تابستانی، سبزک تصمیم گرفت از بلندترین درخت جنگل بالا برود. او با چابکی از شاخه به شاخه می‌پرید و هر بار کمی بالاتر می‌رفت. گُلابی از دور او را نگاه می‌کرد و نگرانش می‌شد. گُلابی می‌دانست که درخت خیلی بلند است و سبزک ممکن است از آن بالا بیفتد.
بخش ۳: “سبزک جان، صبر کن!” گُلابی با صدای بلند فریاد زد. “اینجا خیلی بلند است، ممکن است بیفتی!” اما سبزک آنقدر مشغول بالا رفتن بود که صدای گُلابی را نشنید.
بخش ۴: در همین لحظه، پایش لیز خورد و سبزک با سرعت از درخت پایین افتاد. گُلابی با ترس به سمت سبزک دوید. سبزک روی زمین افتاده بود و گریه می‌کرد. گُلابی با مهربانی او را در آغوش گرفت و آرامش کرد. “نگران نباش، سبزک عزیزم. اتفاقی برایت نیفتاده است.”
بخش ۵: سبزک با چشمان اشک‌آلود به گُلابی نگاه کرد. “من خیلی ترسیدم، گُلابی.” گُلابی سر سبزک را نوازش کرد و گفت: “می‌دانم، عزیزم. اما باید یاد بگیری که همیشه مراقب خودت باشی. بالا رفتن از درخت خیلی بلند خطرناک است.”
بخش ۶: سبزک از گُلابی عذرخواهی کرد و قول داد که دیگر چنین کاری نکند. از آن روز به بعد، سبزک یاد گرفت که همیشه به حرف‌های بزرگ‌ترها گوش کند و کارهای خطرناک انجام ندهد. او فهمید که کنجکاوی خوب است، اما باید حواسش باشد که به خودش آسیبی نرساند.
بخش ۷: گُلابی و سبزک به بازی خود در جنگل ادامه دادند. آن‌ها با هم میوه‌های خوشمزه می‌خوردند، در آب رودخانه شنا می‌کردند و با همدیگر قصه می‌گفتند. آن‌ها بهترین دوستان بودند و همیشه به هم کمک می‌کردند. نکته آموزنده: کنجکاوی خوب است، اما باید با احتیاط همراه باشد. همیشه باید به بزرگ‌ترها گوش کنیم و کارهای خطرناک انجام ندهیم.

داستان نامه برای سوسمار

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

قسمت اول: خرگوش کوچولو با قلبی پر از شوق، پا به پای باد به سمت خانه‌ی سوسمار می‌دوید. نامه‌ای که در دستان نرمش فشرده شده بود، پر از خاطرات شیرینی بود که با دوست صمیمی‌اش، سوسمار، ساخته بودند.
قسمت دوم: سوسمار، با آن پوست سبز براق و چشمان درشتش، همیشه انرژی خاصی به خرگوش کوچولو می‌داد. آن‌ها ساعت‌ها زیر آفتاب گرم تابستان، در کنار رودخانه‌ی کوچکی که از میان جنگل می‌گذشت، بازی می‌کردند. گاهی اوقات، سوسمار با زبان درازش حشرات خوشمزه‌ای شکار می‌کرد و خرگوش با حسرت به آن‌ها نگاه می‌کرد. اما سوسمار همیشه یک قسمت از شکارش را با دوست کوچولویش تقسیم می‌کرد.
قسمت سوم: خرگوش به یاد روزی افتاد که سوسمار در مسابقه‌ی دویدن جنگل، همه را شگفت‌زده کرده بود. او با سرعت برق، از همه حریفانش جلو زد و به خط پایان رسید. خرگوش آن روز از ته دل برای دوستش دست زده بود و از اینکه سوسمار توانسته بود به این موفقیت بزرگ دست پیدا کند، بسیار خوشحال بود.
قسمت چهارم: وقتی به خانه‌ی سوسمار رسید، نفس نفس می‌زد. با دقت در زد و منتظر ماند. چند لحظه بعد، سوسمار با لبخندی بزرگ در را باز کرد. خرگوش نامه را به او داد و گفت: «این نامه برای توست، دوست من.»
قسمت پنجم: سوسمار نامه را با کنجکاوی باز کرد و شروع به خواندن کرد. هرچه بیشتر می‌خواند، لبخندش گشادتر می‌شد. او از اینکه خرگوش به یاد آن روز افتاده بود، بسیار خوشحال شده بود. سوسمار، نامه را محکم در آغوش گرفت و به خرگوش گفت: «تو بهترین دوست من هستی، خرگوش کوچولو. من هم همیشه به تو افتخار می‌کنم.»
قسمت ششم: آن دو دوست صمیمی، بقیه‌ی روز را با هم بازی کردند و از بودن در کنار هم لذت بردند. خرگوش فهمید که دوستی، مهم‌ترین چیزی است که در دنیا وجود دارد و او خوشحال بود که سوسمار را به عنوان بهترین دوستش دارد.
قسمت هفتم: نکته‌های آموزشی که می‌توان از این قصه گرفت: دوستی یکی از مهم‌ترین ارزش‌های زندگی است. قدردانی از دوستان و خاطرات خوب با آن‌ها، باعث تقویت دوستی می‌شود. هر فردی توانایی‌های خاصی دارد و باید به آن‌ها افتخار کند. کمک کردن به دوستان در مواقع نیاز، نشانه‌ی یک دوست واقعی است. بعد از خواندن این قصه، از فرزندتان بپرسید که آیا او هم دوستی دارد که به او افتخار می‌کند؟ * از فرزندتان بخواهید که برای دوستش یک نقاشی یا کارت پستال بکشد. * با فرزندتان در مورد اهمیت دوستی و کمک کردن به دیگران صحبت کنید. * به فرزندتان یاد بدهید که همیشه از دوستانش قدردانی کند.

داستان شیر و سوسمار کنجکاو

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

قسمت اول: شیر با غرشی مهیب و پر از هیجان، داستان عجیبی را برای سوسمار کوچک تعریف می‌کرد. سوسماری که از شنیدن هر داستان جدیدی، چشمانش از شوق برق می‌زد. شیر گفت: «دیشب خواب عجیبی دیدم، سوسمار کوچولو. خواب دیدم که دارم از پله‌هایی بلندتر از بلندترین درخت جنگل بالا می‌روم. آنقدر بالا رفتم که به آسمان رسیدم!»
قسمت دوم: سوسمار با تعجب پرسید: «آسمان؟ مگر می‌شود به آسمان رفت؟» شیر با لبخندی بزرگ پاسخ داد: «در خواب که همه چیز ممکن است! وقتی به آسمان رسیدم، دیدم که آسمان پر از ستاره‌های درخشان است. ستاره‌هایی که مثل الماس می‌درخشیدند.»
قسمت سوم: چشمان سوسمار از تعجب گرد شد. او هرگز ستاره‌ای از نزدیک ندیده بود. شیر ادامه داد: «آنقدر ستاره زیاد بود که نمی‌دانستم کدام یک را بردارم. همه آن‌ها زیبا بودند. اما من خیلی قوی بودم و می‌توانستم هر کدام را که دلم می‌خواست بچینم.»
قسمت چهارم: سوسمار با صدای آرامی گفت: «وای، تو خیلی قوی هستی، شیر جان! اما من فکر می‌کنم ستاره‌ها برای همه قشنگ هستند. بهتر است آن‌ها در آسمان بمانند و به ما نور بدهند.» شیر با شنیدن حرف‌های سوسمار، کمی فکر کرد. حق با سوسمار بود. ستاره‌ها برای همه زیباتر بودند وقتی در آسمان می‌درخشیدند.
قسمت پنجم: او به سوسمار گفت: «تو حرف قشنگی زدی، سوسمار کوچولو. راست می‌گویی، هر چیزی جای خودش قشنگ‌تر است. ستاره‌ها هم در آسمان جای خودشان را دارند.» سوسمار با خوشحالی گفت: «پس ما هم باید جای خودمان را دوست داشته باشیم.» شیر سرش را تکان داد و گفت: «البته که باید. تو یک سوسمار کوچک و باهوشی هستی و من هم یک شیر قوی. هر کدام از ما کارهای خاصی را می‌توانیم انجام دهیم و این خیلی خوب است.»
قسمت ششم: آن‌ها مدتی به آسمان خیره شدند و به ستاره‌ها نگاه کردند. شیر به سوسمار گفت: «می‌دانی سوسمار کوچولو، من هر شب قبل از خواب به ستاره‌ها نگاه می‌کنم و آرزو می‌کنم که همه حیوانات جنگل سالم و خوشحال باشند.» سوسمار لبخندی زد و گفت: «من هم آرزو می‌کنم که همه دوستانم سالم باشند و بتوانیم همیشه با هم بازی کنیم.»
قسمت هفتم: آن شب، شیر و سوسمار زیر نور ماه به خواب رفتند. آن‌ها خواب‌های زیبایی دیدند؛ خواب جنگلی سرسبز و پر از حیوانات شاد. روز بعد، شیر و سوسمار به دوستانشان گفتند که چه خواب عجیبی دیده‌اند. همه حیوانات با شنیدن داستان آن‌ها، لبخند زدند و گفتند که آن‌ها هم خواب‌های قشنگی می‌بینند. از آن روز به بعد، شیر و سوسمار هر شب قبل از خواب، به آسمان نگاه می‌کردند و به ستاره‌ها آرزو می‌کردند. آن‌ها فهمیده بودند که هر چیزی جای خودش قشنگ‌تر است و مهم‌ترین چیز، دوستی و مهربانی است.

داستان روباه و سوسمار کوچولو

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

قسمت اول: روباه بانمک با بادکنک‌های ماه و ستاره‌اش، که در نور خورشید می‌درخشیدند، از میان ابرهای پف کرده و نرم پایین می‌آمد. باد ملایمی موهای نرمش را به بازی می‌گرفت و بادکنک‌ها را به آرامی به این طرف و آن طرف می‌برد. ناگهان، چشمش به سنگ بزرگی افتاد که در میان چمن‌های سبز می‌درخشید.
قسمت دوم: زیر آن سنگ، سوسمار کوچولویی با پوست قهوه‌ای رنگ و چشمان درشت و براق، مشغول کار جالبی بود. روباه با احتیاط به سمت سوسمار رفت و با صدایی آرام و مهربان گفت: «سلام دوست کوچولو! چه کار جالبی می‌کنی؟»
قسمت سوم: سوسمار که از دیدن روباه کمی ترسیده بود، آرام آرام سرش را از زیر سنگ بیرون آورد و با زبان درازش به روباه سلام کرد. سپس با صدایی نازک گفت: «من دارم سنگ را گرم می‌کنم تا شب که هوا سرد شد، گرمای آن به من بخورد. می‌دانی، شب‌ها در بیابان خیلی سرد می‌شود و من باید خودم را گرم نگه دارم.»
قسمت چهارم: روباه با تعجب به سوسمار نگاه کرد و گفت: «ایده بسیار خوبی است! من هم همیشه باید راه‌هایی برای گرم ماندن پیدا کنم. زمستان‌ها هوا خیلی سرد می‌شود و من هم باید خودم را گرم نگه دارم.» روباه کنجکاو شد و پرسید: «تو از کجا یاد گرفتی که سنگ را گرم کنی تا گرم بمانی؟»
قسمت پنجم: سوسمار با افتخار گفت: «مادرم به من یاد داد. او گفت که سنگ‌ها گرما را خیلی خوب نگه می‌دارند و می‌توانند شب‌ها ما را گرم کنند.» روباه با تحسین به سوسمار نگاه کرد و گفت: «مادرت خیلی باهوش است.»
قسمت ششم: در همین حین، زرافه بلندقد و خرگوش بانمک از بالای تپه به آن‌ها نگاه می‌کردند. زرافه با صدای بلند گفت: «سوسمار کوچولو خیلی باهوش است که از قبل برای شب برنامه‌ریزی می‌کند.» خرگوش هم با تکان دادن گوش‌هایش گفت: «من هم باید یاد بگیرم که برای آینده برنامه‌ریزی کنم.»
قسمت هفتم: روباه به سوسمار گفت: «می‌توانم کنارت بنشینم و با هم به آسمان نگاه کنیم؟» سوسمار با خوشحالی سرش را تکان داد و روباه کنار او نشست. آن‌ها با هم به آسمان آبی نگاه کردند و به ابرهای سفید و نرم خیره شدند. بادکنک‌های روباه در نور خورشید می‌درخشیدند و منظره زیبایی را ایجاد کرده بودند.

داستان خرس کتابخوان و سوسمار کوچولو

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

خرسی هر شب قبل از خواب، روی مبل راحتی کنار پنجره می‌نشست. یک فنجان شیر گرم در دست داشت و با دقت به کتابش نگاه می‌کرد. از پنجره اتاقش، ماه و ستاره‌ها مثل الماس‌های آسمان می‌درخشیدند. کنار مبلش، یک چراغ خواب کوچک، نور ملایمی را پخش می‌کرد و چند تا کتاب روی هم چیده شده بود. خرس با چشمان درشت و براق به صفحه کتاب خیره شده بود. هر حرف و هر جمله، او را به دنیایی جدید می‌برد. دنیایی پر از هیجان، ماجراجویی و البته، درس‌های ارزشمند زندگی. امشب، مقصد سفر او جنگلی سرسبز و پر از حیوانات دوست‌داشتنی بود.
با باز کردن کتاب، خرس خودش را روی تابی که از شاخه‌های بلند یک درخت بلوط آویزان بود، دید. نسیم ملایمی موهای نرمش را نوازش می‌داد و صدای پرندگان، موسیقی دلنشینی را در جنگل طنین‌انداز می‌کرد. اما چیزی که توجه خرس را بیشتر جلب کرد، سوسمار کوچولویی بود که گوشه‌ای از تنه درخت نشسته بود و با چشمانی غمگین به اطراف نگاه می‌کرد. سوسمار کوچولو خیلی تنها بود. هیچ‌کدام از حیوانات جنگل با او بازی نمی‌کردند. آن‌ها فکر می‌کردند که سوسمار کوچولو خیلی کوچک و ضعیف است و نمی‌تواند با آن‌ها همراه شود. اما سوسمار کوچولو دل بزرگی داشت. او می‌دانست که مهربانی می‌تواند همه قلب‌ها را تسخیر کند.
از آن روز به بعد، سوسمار کوچولو تصمیم گرفت با همه مهربان باشد. او به هر حیوانی که می‌دید سلام می‌کرد و از آن‌ها می‌پرسید که حالشان خوب است یا نه. اگر حیوانی ناراحت بود، سوسمار کوچولو سعی می‌کرد او را خوشحال کند. او برای سنجاب‌ها آجیل جمع می‌کرد، برای پرندگان لانه می‌ساخت و برای زنبورها گل‌های رنگارنگ پیدا می‌کرد.
کم‌کم، همه حیوانات جنگل متوجه مهربانی سوسمار کوچولو شدند. آن‌ها دیدند که سوسمار کوچولو دلی به پاکی برف دارد و همیشه آماده کمک کردن به دیگران است. به زودی، سوسمار کوچولو دوستان زیادی پیدا کرد. سنجاب‌ها با او آجیل می‌خوردند، پرندگان برایش آواز می‌خواندند و زنبورها دورش می‌چرخیدند. خرس با دیدن این همه شادی و دوستی، لبخندی بزرگ روی صورتش نشست. او فهمید که مهربانی قوی‌تر از هر چیزی است و می‌تواند حتی قلب سردترین حیوانات را گرم کند.
یک روز، سوسمار کوچولو متوجه شد که یک بچه خرگوش کوچک در چاله کوچکی گیر کرده است. خرگوش کوچولو با صدای بلند گریه می‌کرد. سوسمار کوچولو بدون هیچ درنگی به کمک خرگوش کوچولو رفت. او با احتیاط خرگوش کوچولو را از چاله بیرون آورد و او را به مادرش رساند. مادر خرگوش خیلی خوشحال شد و به سوسمار کوچولو تشکر کرد. از آن روز به بعد، سوسمار کوچولو به نماد مهربانی در جنگل تبدیل شد. همه حیوانات به او افتخار می‌کردند و او را دوست داشتند.
خرس با دیدن این صحنه‌ها، به عمق معنی جمله "مهربانی دوست پیدا می‌کند" پی برد. او فهمید که مهربانی نه تنها به دیگران کمک می‌کند، بلکه خودمان را هم خوشحال می‌کند. وقتی خرس کتاب را بست، احساس می‌کرد که قلبش از شادی لبریز شده است. او به این فکر می‌کرد که چقدر خوش شانس است که می‌تواند هر شب به دنیای داستان‌ها سفر کند و از آن‌ها درس‌های بزرگی بیاموزد.
خرس به آرامی از روی مبل بلند شد و به سمت پنجره رفت. ماه هنوز هم در آسمان می‌درخشید و ستاره‌ها مثل الماس‌های کوچکی چشمک می‌زدند. خرس به آسمان خیره شد و آرزو کرد که همه موجودات روی زمین مثل سوسمار کوچولو مهربان باشند. او به اتاقش برگشت و زیر پتو رفت. با چشمان بسته، به ماجراهای سوسمار کوچولو فکر می‌کرد و لبخندی روی لب داشت. نکته: مهربانی مثل یک گل زیباست که هر کجا کاشته شود، عطر دلنشینی را در فضا پخش می‌کند.

داستان دوچرخه سه نفره

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان تولد بامبی

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان گروه موسیقی

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان شبانه

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان بازگشت به مدرسه

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان پیاده روی

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان آشنایی با شیر

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان ماهیگیری

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

داستان تنه درخت

این داستان هفت بخش دارد، به هر صفحه که مشابه این صفحه بود، رسیدید بخش بعدی را بخوانید:

Material Tailwind is a framework that enhances Tailwind CSS with additional styles and components.
You can use Material Tailwind by importing its components into your Tailwind CSS project.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.
Material Tailwind allows you to quickly build modern, responsive websites with a focus on design.

نظرات chat تعداد:صفر عدد


نیکولندی جان با ثبت نظر میتونی امتیاز دریافت کنی

Loading...
نمایش بیشتر
Some text some message..