سلام به روی ماهت
جواب سوالات رو میتونی اینجا پیدا کنی
اگر نبود میتونی بهمون زنگ بزنی، خوشحال میشیم صدای زیبات رو بشنویم
کالاهای موردنظرت رو به سبدخریدت اضافه کن، شماره موبایلت رو وارد کن، نوع ارسالت رو انتخاب کن، آدرست رو وارد کن، نحوه پرداختت رو انتخاب کن، بعد از تکمیل خرید و پرداخت، ازطرف سایت نیکولند برات پیامک ثبت سفارش میاد.
هزینه ارسال با پست پیشتاز به سراسر ایران 45000 تومان
هزینه ارسال با پیک فقط مخصوص تهران 59000 تومان
اگر پست رو انتخاب کردی، دو تا شش روزکاری بعد از ثبت سفارش بسته به دستت میرسه.
و اگر پیک رو انتخاب کردی، در زمان انتخابی خودت بسته به دستت میرسه.
جواب سوالتو پیدا نکردی؟
بهمون زنگ بزن
44167250 - 021
کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد را شروع کردین ؟
قرار شد که هر ماه با هم یک کتاب را بخونیم و قسمت های جالبش را به صورت عکس نوشته در نیکولند منتشر کنیم.
چهار شخصیت این داستان که هم و هو، اسنیف و اسکری بودند هر کدام دنبال یک نوع پنیر متفاوتی بودند، پنیری که فکر می کردند با آن خوشبخت و موفق می شوند. هر روز صبح بیدار می شدند، گرم کن و کفش ورزشی می پوشیدند، از خانه های کوچکشان بیرون می رفتند و به دنبال پنیر مورد علاقه شان در مارپیچ می دویدند. موش ها روش ساده آزمون و خطا را برای پیدا کردن پنیر پیش گرفته بودند. آدم کوچولوها هم به مغز پیچیده شان تکیه می کردند تا از روش های پیشرفته تری برای پیدا کردن پنیر استفاده کنند. بالاخره یک روز در انتهای یک راهرو، در ایستگاه پنیر "پ" هر یک پنیر خود را پیدا کردند. بعد از آن هر روز لباسهایشان را می پوشیدند و به آنجا می رفتند. طولی نکشید که هر یک جریان عادی خود را پیش گرفتند.
اسنیف و اسکری هر روز صبح زود از خواب بیدار می شدند و به ایستگاه پنیر "پ" می رفتند. وقتی می رسیدند کفش هایشان را در می آوردند، آنها را گره می زدند و به گردن می انداختند. با این کار هروقت لازم بود دوباره به سرعت آنها را می پوشیدند. بعد از خوردن پنیر لذت می بردند.
هم و هو هر روز صبح همین کار را می کردند اما بعد از مدتی جریان عادی زندگی آدم کوچولوها تغییر کرد. آنها کمی دیرتر بیدار می شدند، آهسته تر لباس می پوشیدند و به سمت ایستگاه پنیر "پ" می رفتند. وقتی می رسیدند کفش هایشان را کنار گذاشته، لباس راحتی می پوشیدند. آنها آن پنیر را پنیر خودشان می دانستند و خانه هایشان را به نزدیک آن منتقل کرده بودند. برای اینکه احساس راحتی بیشتری داشته باشند دیوارهای آنجا را با نوشته ها و نقاشی های پنیر تزئین کرده بودند و نگاه کردن به آن لبخند بر لبانشان می نشاند. روی دیوار نوشته بودند :
داشتن پنیر باعث خوشحالی است.
خواسته ها و آرزوهای ما در زندگی مانند همین پنیر است. هر کدام از ما در ذهن خود خواسته مربوط به خود را داریم و هر روز به دنبال آن می گردیم. هر روز صبح که بیدار می شویم در مسیرهای زندگی به دنبال پنیر خود می گردیم. در نهایت روزی آن را پیدا می کنیم. پنیر ما می تواند دانشگاه مورد علاقه، رشته مورد علاقه، کار خوب، همسر مورد نظر، خانه مورد نظرمون، ماشین و خیلی چیزهای دیگر باشد. وقتی به آن می رسیم خیالمان راحت می شود. کفش هایمان را در می آوریم، می نشینیم و نفسی تازه می کنیم. و از داشتن پنیر مورد نظرمان احساس خوشحالی بینهایت می کنیم. فکر می کنیم آن پنیر ابدی است. اما یا خواسته های ما تغییر می کند یا شرایط آن پنیر ...
با هم کتاب بخونیم
نظرات تعداد:صفر عدد